امشب چه هوایی چه عطری جان دلم باید امشب حواسمان باشد که اگر قاصدکی را دیدیم آرزوهایمان
را بدهیم تا برسانند به خدا به خدایی که خودمان می دانیم نه خدایی که برایمان از قهر نه خدایی که برایمان
زغضب ساخته ایم به خدایی که خودمان میدانیم به خدایی که دلش پروانه است و به مرغان
مهاجر هر سال راه را می گوید و به باران گفته است باغها تشنه شدند و حواسش حتی به دل
نازک شب بو هم هست که مبادا که ترک بر دارد به خدایی که خودمان میدانیم چه خدایی ایست
عشق خوبم شبت پر از حضور خداوند
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|